به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، نود و ششمین نشست کلاس مثنویخوانی با شعرخوانی حشمتالله نوروزی و قصیدهای از سنایی آغاز شد.
محمدرضا سنگری در تشریح مفهوم بیت «افتخار دل و جان میآید / یار بیپرده عیان میآید» گفت: وحی معمولا به سه شکل عرضه میشود. گاهی وحی از ورای حجاب است و با بهره گیری هر آنچه اشارات است، منتقل میشود.
گاهی هم صرفا این پیامها با صدا برقرار میشود، این صدا از درون شنیده میشود و در قرآن به آن «قول ثقیل» گفته شده است. شکل سوم وحی این است که حجاب نباشد و بی پرده سخن گفته شود که عالیترین شکل ارتباطی بوده و ویژه انبیاست.
اندر احوالات وروانگی درعوالم عالم
سنگری در ادامه اظهار داشت: عنوان بحث امروز را وارونگی در زیست انسانی یا وارونگی در عوالم عالم میگذارم.
ظاهراً همه قوانین عالم، استثنا دارند. هیچ قانونی در هستی وجود ندارد که به آن استثنایی نخورد. حال مولانا در در حکایت «شیر و نخجیران» به وارونگی اشاره میکند اینکه همیشه این شیر است که خرگوش میگیرد، اما این بار قرار است خرگوش شیر بگیرد و شکارچی، شکار بشود.
مولانا از این موضوع به این اشاره میکند که همه ما بعضی وقت ها با موقعیتی مواجه می شود که وارونه است.
همان گونه که خیام در شعر معروفش میگوید:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت/ آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر/ دیدی که چگونه گور بهرام گرفت؟
یا خاقانی که در شعر معروفش گفته:
«هان! ای دلِ عبرتبین! از دیده عِبَر کن! هان!
ایوانِ مدائن آیینه عبرت دان.»
البته این مفهوم را امام علی(ع) به شگفتانگیزی مطرح کردهاند: عَرَفْتُ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ الْعَزَائِمِ، وَ حَلِّ الْعُقُودِ، وَ نَقْضِ الْهِمَم. (نهج البلاغه حکمت ۲۵۰)
من خدا را در شکستن ارادهها و گشوده شدن گرههای دشوار و درهم شکسته شدن تصمیمها، شناختم.
بنابراین بعضی وقت ها همه کارها را انجام دادید و تمام مقدمات را هم را فراهم کردید، اما درست در نقطه پایانی، آن اتفاق جور نمیشود. مانند شعری که میگوید:
«گاهی گمان نمیکنی ولی خوب می شود/ گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود/ گاهی دگر، تهیه بدستور می شود»
مولانا یک شبکه ساز شگفتانگیز است
در ادامه برنامه، این مثنوی شناس با بیان اینکه مولانا انسان شگفتانگیری در شبکه سازی است، گفت: هر وقت می خواهید چیزی را بررسی کنید اگر قدرت شبکه سازی داشته باشید موفق هستید و مولانا دارای این قدرت است.
وی ادامه داد: به گمان من نشان دانش هر کسی این است که قدرت شبکهسازی ذهنی داشته باشد. ذهنهای عادی هیچ وقت نمیتوانند از هر چیزی در همان لحظه اول، تصویر شگفت درست کنند.
این کشفهایی است که هیچ وقت در نگاه اول توسط یک ذهن معمولی اتفاق نمیافتاد و مخصوص کسی است که میتواند پرده پدیدهها را کنار بزند و مولانا نیز جزو این افراد است.
در ادامه کلاس مثنوی خوانی، سنگری با بیان اینکه در کل تاریخ ۴ نفر بودند که جهان را گرفتند و جهانگیر شدند، گفت: دو نفر آنها مثبت و دو تای آن ها منفی هستند. حضرت سلیمان و ذوالقرنین جهانگیر مثبت عالمند. د رمقابل بُختُ النَّصر و نمرود نیز جهانگیران منفی عالم هستند که در نهایت استبداد و خشونت جهان را اراده میکنند و هر دو در سرزمین بابل هستند.
در همین راستا جالب است بدانید "اِل" و "ئیل" در عبری به معنای خدا است. پس جبرائیل به معنای مرد خدا، اسرائیل به معنای بنده خدا و بابل به معنای دروازه خداست.
در ادامه برنامه، جواب شعر با عنوان «گفتن شیر خرگوش را و روان شدن با او» از دفتر اول مثنوی معنوی خوانده شد:
گفت بسم الله بیا تا او کجاست/ پیش در شو گر همی گویی تو راست
تا سزای او و صد چون او دهم/ ور دروغست این سزای تو دهم
اندر آمد چون قلاووزی به پیش/ تا برد او را به سوی دام خویش
سوی چاهی کو نشانش کرده بود/ چاه مغ را دام جانش کرده بود
میشدند این هر دو تا نزدیک چاه/ اینت خرگوشی چو آبی زیر کاه
آب کاهی را به هامون میبرد /کاه گاه کوهی را عجب چون میبرد
دام مکر او کمند شیر بود /طرفه خرگوشی که شیری میربود
موسی فرعون را با رود نیل پشه نمرود/ میکشد با لشکر و جمع ثقیل
پشه نمرود را نیم در/ میشکافد بی محابا درز سر
حال آن کو قول دشمن را شنود/ بین جزایر آنکه شد یار حسود
حال فرعونی که هامان را شنود/ حال نیمرودی که شیطان را ستود
دشمن ار چه دوستانه گویدت گر/ دامدان گرچه ز دانه گویدت
سنگری در شرح این ابیات گفت: مولانا در اینجا به نمرود که دچار وارونگی می شود، اشاره میکند. نمرود در مقابل حضرت ابراهیم قرار دارد. مولانا در سه موقعیت به نمرود اشاره میکند. یکی از این موقعیتها آن زمان است که میخواهند ابراهیم را در آتش افکنند، بعد به د لیل حجم زیاد هیزم ها منجنیق با نظر شیطان ابداع میشود و ابراهیم (ع) در آتش افکنده شده و در نهایت آتش به گلستان تبدیل میشود.
در موقعیت بعد، نمرود به ابراهیم(ع) میگوید به خدایت بگو بیاید و با من بجنگد. در این حین، اتفاقی میافتد که همه قدرت نمرود با یک مگس شکسته میشود؛ یکدفعه دستهای مگس هجوم میآورند و یک مگس به درون بینی نمرود رفته و هر چه میکنند، بیرون نمیآید؛ آنقدر بر سرش میکوبند که مگس بیرون بیاید، اما از شدت ضربات نمرود میمیرد. این ماجرا، خواست خداوند است و این امور گاهی برای تنبیه، گاهی برای هشدار و گاهی برای تحقیر است.
همان طور که خداوند در قرآن برای عنوان کردن قدرت خود از مگس مثال میآورد و میگوید؛ ای مردم مثلی زده شد پس بدان گوش فرا دهید کسانی را که جز خدا میخوانید هرگز [حتی] مگسی نمی آفرینند هر چند برای [آفریدن] آن اجتماع کنند و اگر آن مگس چیزی از آنان برباید نمیتوانند آن را بازپس گیرند هم این طلب کنندگان ناتوانند و هم آن مطلوب. (سوره حج آیه ۷۳ )
سنگری در پایان سخنانش با بازخوانی بیت «دشمن ار چه دوستانه گویدت گر/ دامدان گرچه ز دانه گویدت» اظهار داشت: در قرآن اشاره شده وقتی شیطان به سراغ کسی می آید خیلی نرم و لطیف میآید و میگوید خیالت راحت باشد من با تو هستم اما وقتی او در منجلاب افتاد شیطان میگوید من از خدا می ترسم.
وی با اشاره به آیه ۴۸ سوره انفال "(به یادآور) زمانی که شیطان، کارهای آنان (مشرکان) را در نظرشان زیبا جلوه داد" گفت: امروز هیچ کس از مردم، بر شما غالب نخواهد شد و من نیز در کنار شما و پناهِ شمایم. امّا همین که دو لشکر با هم درآویختند (و فرشتگان به یاری سپاه اسلام آمدند) شیطان به عقب برگشت و گفت: هر آینه من از شما بیزارم، من چیزی را میبینم که شما نمی بینید؛ همانا من از خدا بیم دارم و خداوند سخت عقوبت است.
نظر شما